کتاب خلوتگاه من نوشته حوریه حسن لویی، توسط انتشارات علی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات, ادبیات ایران, ادبیات داستانی, رمان ایرانی
خدایا یعنی دچار توهم شده ام ؟! قدمهایش سست و آهسته شد، هیکل ورزیده و درشتش را به سختی می توانست روی پاهایش نگه دارد و به هر جان کندنی بود بر خودش مسلط شد،مردی تقریبا همسن و سال خودش با زنی که پشتش به او بود جرو بحث می کردند و زن دیگری کنار آن دو ایستاده بود و اشک می ریخت. خسرو فقط نیمرخ زن را دید و دوباره صدایش را شنید که باعصبانیت با مرد حرف می زد. دهان خسرو از تعجب باز مانده بود، پرستو بود!
خود خودش بود! پرستویی که پنج سال قبل او و دخترش را رها کرده و گریخته بود،خیلی زود خودش را از د ید آنها پنهان کرد و زیر نظر گرفتشان. مرد پرستو را تهدید می کرد و برایش خط و نشان می کشید ، دوباره صدای پرستو در گوشش پیچید : آقا احترام خودتان را نگهدارید ، اگر شما مدرکی دال بر بی گناهیتان دارید ،در دادگاه بعدی ارائه کنید. بدون این که منتظر به طرف پله ها رفت. مرد که همسرش با پرستو رفته بود،زیر لب غرولند و ناسزا می گفت خسرو به خود آمد و مرد را که داش مشدی هم بود،خطاب قرار داد و پرسید:.....
چرا خرید از آژانس کتاب؟
خرید از آژانس کتاب به شما این اطمینان را میدهد که نسخه اصلی و بهروز کتاب خلوتگاه من را دریافت خواهید کرد. ما با ارائه خدمات سریع، ارسال امن و قیمت مناسب، تجربه خریدی آسان و مطمئن را برای شما فراهم میآوریم.
برای خرید این کتاب و مشاهده کتابهای دیگر، به فروشگاه آنلاین آژانس کتاب مراجعه کنید.
کتاب خلوتگاه من نوشته حوریه حسن لویی، توسط انتشارات علی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات, ادبیات ایران, ادبیات داستانی, رمان ایرانی
خدایا یعنی دچار توهم شده ام ؟! قدمهایش سست و آهسته شد، هیکل ورزیده و درشتش را به سختی می توانست روی پاهایش نگه دارد و به هر جان کندنی بود بر خودش مسلط شد،مردی تقریبا همسن و سال خودش با زنی که پشتش به او بود جرو بحث می کردند و زن دیگری کنار آن دو ایستاده بود و اشک می ریخت. خسرو فقط نیمرخ زن را دید و دوباره صدایش را شنید که باعصبانیت با مرد حرف می زد. دهان خسرو از تعجب باز مانده بود، پرستو بود!
خود خودش بود! پرستویی که پنج سال قبل او و دخترش را رها کرده و گریخته بود،خیلی زود خودش را از د ید آنها پنهان کرد و زیر نظر گرفتشان. مرد پرستو را تهدید می کرد و برایش خط و نشان می کشید ، دوباره صدای پرستو در گوشش پیچید : آقا احترام خودتان را نگهدارید ، اگر شما مدرکی دال بر بی گناهیتان دارید ،در دادگاه بعدی ارائه کنید. بدون این که منتظر به طرف پله ها رفت. مرد که همسرش با پرستو رفته بود،زیر لب غرولند و ناسزا می گفت خسرو به خود آمد و مرد را که داش مشدی هم بود،خطاب قرار داد و پرسید:.....