کتاب خشکسالی نوشته جین هارپر با ترجمه پگاه ملکیان, توسط انتشارات میلکان به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی
اگر قرار است در سال تنها یک رمان جنایی بخوانید این همان رمان است.
این طور نبود که مزرعه قبل از آن شاهد مرگی نبوده باشد، و پشه ها هم البته تبعیضی قائل نمی شدند. به دید آن ها فرق کمی بین لاشه و جسد وجود داشت. خشکسالی ای که در آن تابستان اتفاق افتاد حق انتخاب مگش ها را از بین برده بود. به دنبال چشم هایی بودند که دیگر پلک نمی زدند و بی وقفه دنبال جراحات و زخکم های لزج بودند، در حالی که کشاورزان اهل کیوارا اسلحه هایشان را رو به حیوانات اهلی لاغر مردنی گرفته بودند. نباریدن باران به معنای نبود غذا بود و نبود غذا باعث تصمیم گیری های دشوار می شد و شهر کوچک روز به روز زیر آسمان سوزان آبی سوسو می زد.
ماه ها گذسشت و در این وضعیت که به سال بعد هم منتقل شد، کشاورزان مثل یک دعا زیر لب به خود می گفتند این شهر از بین می ره. اما هواشناسان ملبورن مخالف بودندو دلسوزانه با کت و شلوار در استودیوهایی با تهویه ی مطبوع تا ساعت شش بعدازظهر کار می کردند و گزارش میدادند. رسما بدترین وضعیت قرن بود. الگوی آب و هوا اسم مخصوص به خودش را داشت. تلفظ آن هرگز به طور کامل مشخص نشد "ال نینو"
دست کم مگس های لاشه خوشحال بودند دستاوردهای آن روزشان عادی نبود. کوچک تر بودند و دسترسی شان به گوشت آسان تر بود. البته اهمیتی نداشت، همان بودند، چشمان براق زخم های مرطوب.
کتاب خشکسالی نوشته جین هارپر با ترجمه پگاه ملکیان, توسط انتشارات میلکان به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی
اگر قرار است در سال تنها یک رمان جنایی بخوانید این همان رمان است.
این طور نبود که مزرعه قبل از آن شاهد مرگی نبوده باشد، و پشه ها هم البته تبعیضی قائل نمی شدند. به دید آن ها فرق کمی بین لاشه و جسد وجود داشت. خشکسالی ای که در آن تابستان اتفاق افتاد حق انتخاب مگش ها را از بین برده بود. به دنبال چشم هایی بودند که دیگر پلک نمی زدند و بی وقفه دنبال جراحات و زخکم های لزج بودند، در حالی که کشاورزان اهل کیوارا اسلحه هایشان را رو به حیوانات اهلی لاغر مردنی گرفته بودند. نباریدن باران به معنای نبود غذا بود و نبود غذا باعث تصمیم گیری های دشوار می شد و شهر کوچک روز به روز زیر آسمان سوزان آبی سوسو می زد.
ماه ها گذسشت و در این وضعیت که به سال بعد هم منتقل شد، کشاورزان مثل یک دعا زیر لب به خود می گفتند این شهر از بین می ره. اما هواشناسان ملبورن مخالف بودندو دلسوزانه با کت و شلوار در استودیوهایی با تهویه ی مطبوع تا ساعت شش بعدازظهر کار می کردند و گزارش میدادند. رسما بدترین وضعیت قرن بود. الگوی آب و هوا اسم مخصوص به خودش را داشت. تلفظ آن هرگز به طور کامل مشخص نشد "ال نینو"
دست کم مگس های لاشه خوشحال بودند دستاوردهای آن روزشان عادی نبود. کوچک تر بودند و دسترسی شان به گوشت آسان تر بود. البته اهمیتی نداشت، همان بودند، چشمان براق زخم های مرطوب.