کتاب خاطرات یک کتابفروش نوشته شان بایتل با ترجمه نازنین فیروزی، توسط انتشارات میلکان به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات ملل, رمان خارجی، ادبیات داستانی, داستان خارجی
این کتاب در واقع خاطرات روزانهی نویسنده طی یک سال است؛ خاطرات یک کتابفروش به زبان طنز نوشته شده و خواندن آن برای هر کسی میتواند جالب باشد.
شان بایتل در ویگتون، فروشگاه کتابی را اداره میکند که بزرگترین فروشگاه کتاب دستدوم اسکاتلند است. از نظر او، مشتریِ رؤیایی مجموعهداری است که دویست پوند کتابشعر مصور میخرد؛ مشتری خوب کسی است که حتی اگر یک کتاب بخرد، سرِ قیمتش چکوچانهای نمیزند. مشتری بد چیزی نمیخرد یا بدون اینکه خجالت بکشد، قیمتهای کتابفروشی را با قیمتهای آمازون مقایسه میکند، و مشتریهایی هم هستند که اصلاً مشتری نیستند، مثل آنهایی که منتظرند تا داروخانهی سر خیابان نسخهشان را آماده کند.
«یکی از سرگرمکنندهترین کتابخاطراتی که خواندهام.»
ـ دوایت گارنر، نیویورکتایمز
«در نگاه اول شاید سخنان طنزآمیز این راویِ نهچندان خوشخلق روایت نوعی زندگی باشد که همهی شهرنشینان آرزویش را دارند، یعنی زندگیکردن بیرون از شهرهای بزرگ؛ اما زیر پوست طنز هوشمندانهاش، درست مثل بهترین طنزهای دنیا، خشمی آرام میجوشد.»
کتاب خاطرات یک کتابفروش نوشته شان بایتل با ترجمه نازنین فیروزی، توسط انتشارات میلکان به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات ملل, رمان خارجی، ادبیات داستانی, داستان خارجی
این کتاب در واقع خاطرات روزانهی نویسنده طی یک سال است؛ خاطرات یک کتابفروش به زبان طنز نوشته شده و خواندن آن برای هر کسی میتواند جالب باشد.
شان بایتل در ویگتون، فروشگاه کتابی را اداره میکند که بزرگترین فروشگاه کتاب دستدوم اسکاتلند است. از نظر او، مشتریِ رؤیایی مجموعهداری است که دویست پوند کتابشعر مصور میخرد؛ مشتری خوب کسی است که حتی اگر یک کتاب بخرد، سرِ قیمتش چکوچانهای نمیزند. مشتری بد چیزی نمیخرد یا بدون اینکه خجالت بکشد، قیمتهای کتابفروشی را با قیمتهای آمازون مقایسه میکند، و مشتریهایی هم هستند که اصلاً مشتری نیستند، مثل آنهایی که منتظرند تا داروخانهی سر خیابان نسخهشان را آماده کند.
«یکی از سرگرمکنندهترین کتابخاطراتی که خواندهام.»
ـ دوایت گارنر، نیویورکتایمز
«در نگاه اول شاید سخنان طنزآمیز این راویِ نهچندان خوشخلق روایت نوعی زندگی باشد که همهی شهرنشینان آرزویش را دارند، یعنی زندگیکردن بیرون از شهرهای بزرگ؛ اما زیر پوست طنز هوشمندانهاش، درست مثل بهترین طنزهای دنیا، خشمی آرام میجوشد.»