کتاب خاطرات خانه اموات نوشته فئودور داستایوسکی با ترجمه مهرداد مهرین، توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل, رمان خارجی، ادبیات داستانی, داستان خارجی میباشد.
«الکساندر بتروویچ» یک نجیبزاده روس بوده است که بر اثر حسادت، همسرش را کشته و فورا خود را به پلیس معرفی می کند. پلیس او را به ده سال حبس با اعمال شاقه محکوم می کندو پس از پایان این مدت او به اقامتگاه محکومین واقع در شهر «ک» فرستاده شد تا عمر خود را در آنجا به پایان آورد.
خاطرات خانه اموات، به سرگذشت ده ساله الکساندر در زندان اختصاص یافته است. داستایوسکی در بخشی از این رمان ماجرای محبوبیت خود در زندان سیبری را توضیح میدهد و ضمن معرفی زندانیان دیگر سرگذشت غم انگیزآنها را حکایت می کند و پرده ازبرخی اسرار درونی انسان ها برمیدارد.
من گاهی فکر کرده ام که بهترین راه خرد و متلاشی کردن انسان به طور کامل،؛ این است که کاری کاملاً پوچ و بی فایده به او واگذار کنیم. اگرچه کاری که زندانی انجام می دهد برای خود بی فایده و خسته کننده است، نفس کار بی مقصد و بی فایده نیست. او آجر می سازد، در مزارع کار می کند، خانه بنا می کند و غیره. حتی گاهی به کار خود دلبستگی نشان می دهد و می کوشد آن را بهتر و سریع تر از رفقای خود به انجام رساند. ولی اگر او محکوم شود که آب را از ظرفی توی ظرف دیگر بریزد و سپس باز از آن ظرف در ظرف دیگر بریزد و یا این که شن را در هاون بکوبد و یا یک مقدار خاک به عقب و جلو ببرد، من یقین دارم در این صورت یا او در عرض چند روز انتحار خواهد کرد و یا این که یکی از رفقای خود راخواهد کشت تا فوراً از این ننگ و زبونی نجات یابد......
کتاب خاطرات خانه اموات نوشته فئودور داستایوسکی با ترجمه مهرداد مهرین، توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل, رمان خارجی، ادبیات داستانی, داستان خارجی میباشد.
«الکساندر بتروویچ» یک نجیبزاده روس بوده است که بر اثر حسادت، همسرش را کشته و فورا خود را به پلیس معرفی می کند. پلیس او را به ده سال حبس با اعمال شاقه محکوم می کندو پس از پایان این مدت او به اقامتگاه محکومین واقع در شهر «ک» فرستاده شد تا عمر خود را در آنجا به پایان آورد.
خاطرات خانه اموات، به سرگذشت ده ساله الکساندر در زندان اختصاص یافته است. داستایوسکی در بخشی از این رمان ماجرای محبوبیت خود در زندان سیبری را توضیح میدهد و ضمن معرفی زندانیان دیگر سرگذشت غم انگیزآنها را حکایت می کند و پرده ازبرخی اسرار درونی انسان ها برمیدارد.
من گاهی فکر کرده ام که بهترین راه خرد و متلاشی کردن انسان به طور کامل،؛ این است که کاری کاملاً پوچ و بی فایده به او واگذار کنیم. اگرچه کاری که زندانی انجام می دهد برای خود بی فایده و خسته کننده است، نفس کار بی مقصد و بی فایده نیست. او آجر می سازد، در مزارع کار می کند، خانه بنا می کند و غیره. حتی گاهی به کار خود دلبستگی نشان می دهد و می کوشد آن را بهتر و سریع تر از رفقای خود به انجام رساند. ولی اگر او محکوم شود که آب را از ظرفی توی ظرف دیگر بریزد و سپس باز از آن ظرف در ظرف دیگر بریزد و یا این که شن را در هاون بکوبد و یا یک مقدار خاک به عقب و جلو ببرد، من یقین دارم در این صورت یا او در عرض چند روز انتحار خواهد کرد و یا این که یکی از رفقای خود راخواهد کشت تا فوراً از این ننگ و زبونی نجات یابد......