یکی از ده رمان برگزیدهٔ سال ۲۰۱۵ به انتخاب #گودریدز “این کتاب به ما یاد میدهد که چطور در هنگام یک بیماری سخت به زندگی ادامه دهیم، به هم تکیه کنیم و به هم عشق بورزیم” “یک کتاب بهیادماندنی” جو اُبراین افسر پلیس چهلوسهساله از اهالی منطقۀ ایرلندی کاتولیکنشینِ چارلستون ایالت ماساچوست است. جو همسری فداکار، افسر پلیسی نمونه و پدر چهار فرزند در آستانۀ بیستسالگیست که کمکم نشانههایی از اختلال فکری و خلقوخو و حرکات عجیب و غیرارادی را تجربه میکند.
او ابتدا این اختلالات را به استرس کارش ربط میدهد اما با بدتر شدن علائم بالاخره نزد یک متخصص مغز و اعصاب میرود و با تشخیصی مواجه میشود که زندگی خودش و خانوادهاش را تا ابد تغییر میدهد: #بیماری_هانتینگتون. #هانتینگتون یک بیماری نوروژنیک کشنده است که هیچ درمانی ندارد. هر یک از فرزندان جو پنجاه درصد شانس ابتلا به این بیماری را دارند.
دختر بیستویکسالۀ جو، کیتی، با مشاهدۀ نشانههای بیماری پدرش، آیندۀ احتمالی خود را در او میبیند و این تردید را در ذهنش دارد که نتیجۀ این آزمایش چه آیندهای را برایش رقم میزند. علائم بیماری جو روزبهروز شدیدتر میشود تا جایی که نشان پلیس خود را نیز از دست میدهد، با این حال سعی میکند امید و ارادهاش را از دست ندهد. از آنسو، کیتی و خواهر و برادرهایش هنوز نمیدانند که باید تا آخر عمر در تردید زندگی کنند یا شجاعت رویارویی با سرنوشت خود را بهدست بیاورند.
یکی از ده رمان برگزیدهٔ سال ۲۰۱۵ به انتخاب #گودریدز “این کتاب به ما یاد میدهد که چطور در هنگام یک بیماری سخت به زندگی ادامه دهیم، به هم تکیه کنیم و به هم عشق بورزیم” “یک کتاب بهیادماندنی” جو اُبراین افسر پلیس چهلوسهساله از اهالی منطقۀ ایرلندی کاتولیکنشینِ چارلستون ایالت ماساچوست است. جو همسری فداکار، افسر پلیسی نمونه و پدر چهار فرزند در آستانۀ بیستسالگیست که کمکم نشانههایی از اختلال فکری و خلقوخو و حرکات عجیب و غیرارادی را تجربه میکند.
او ابتدا این اختلالات را به استرس کارش ربط میدهد اما با بدتر شدن علائم بالاخره نزد یک متخصص مغز و اعصاب میرود و با تشخیصی مواجه میشود که زندگی خودش و خانوادهاش را تا ابد تغییر میدهد: #بیماری_هانتینگتون. #هانتینگتون یک بیماری نوروژنیک کشنده است که هیچ درمانی ندارد. هر یک از فرزندان جو پنجاه درصد شانس ابتلا به این بیماری را دارند.
دختر بیستویکسالۀ جو، کیتی، با مشاهدۀ نشانههای بیماری پدرش، آیندۀ احتمالی خود را در او میبیند و این تردید را در ذهنش دارد که نتیجۀ این آزمایش چه آیندهای را برایش رقم میزند. علائم بیماری جو روزبهروز شدیدتر میشود تا جایی که نشان پلیس خود را نیز از دست میدهد، با این حال سعی میکند امید و ارادهاش را از دست ندهد. از آنسو، کیتی و خواهر و برادرهایش هنوز نمیدانند که باید تا آخر عمر در تردید زندگی کنند یا شجاعت رویارویی با سرنوشت خود را بهدست بیاورند.