کتاب جز مرگ نوشته مورین جنینگز با ترجمه فرزام حبیبی، توسط انتشارات آریابان به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: رمان خارجی، داستانهای انگلیسی، رمان پلیسی، ادبیات جنایی
بر اساس شیوه های متداول این سبک، جنایتی رُخ میدهد و پلیس یا کارآگاهی میکوشد قاتل را پیدا کند. بنابراین داستانهایی را که زمین های وحشتناک یا با ارواح و جن و پری سر و کار دارند، نمیتوان جزو این بخش از ادبیات به حساب آورد.
داستانهای پلیسی، هر چند زاییده ی فکر یک نویسنده اند، اما اغلب شکل گرفته از یک واقعیت هستند که شخص ادگار آلن پورا بنیانگذار این سبک ادبی میدانم گرچه نمیتوان از نقش فرانسویان در خلق چنین آثاری گذشت.
پس از آن، میتوان به داستانهای شرلوک هلمز اشاره کرد که در آن سری کتابها، اثری از جنایت و حتی خشونت فراوان دیده نمیشد.
آگاتاگریستی، خالق شخصیت موسیو پوآرو و خانم مارپل، نقشی بسیار مهم در آشنایی خوانندگان با این سبک داشت.
در چنین کتابهایی، نکات زیر از اهمیت زیادی برخوردار است:
پس از داستانهای هیجان انگیز پلیسی همچون پوآرو و شرلوک هلمز، سری داستانهای پلیسی جدیدی یافتیم که هم امروزی تر است، هم شخصاً آن ها را نزدیکتر به واقعیت میدانم. بنابراین خواندن آنها را به شما نیز پیشنهاد میکنم از جمله سری کتابهای مرداک که سر و صدای زیادی در دنیا برپا کرده.
مورین جنینگز در بیرمنگام انگلستان متولد و در هفده سالگی راهی کانادا شد. اولین کتابش از سری کتابهای کارآگاه مرداک به نام «جز مرگ» در فهرست نهایی نامزدان دریافت جایزه ی آرتور الیس و آنتونی قرار گرفت و سایر کتابهایش از این سری نیز هر کدام موفقیتهای زیادی کسب کرد و در فهرست نهایی دریافت جوایزی همچون بروس الکساندر، بری ادوارد و مکاویتی قرار گرفت. این سری کتاب به دلیل سبک خاص و روانی مطلب، نه تنها در کانادا بلکه در سایر کشورهای دیگر طرفداران خاص خود را یافت، آنقدر که سریالی تلویزیونی و فیلمهای زیادی بر اساس آن کتابها پدید آمد.
کتاب با تم روانی متن، خواننده را به فکر وامیدارد و زمینه ی داستان به شکلی است که تا آخرین لحظه نمیتوان حدس زد که قاتل کیست و مجرم کدام است.
هر هفت کتاب این سری داستان جنایی، در دست ترجمه است که به زودی در اختیار شما قرار خواهد گرفت.
مرداک می دانست که آن جسد، متعلق به همسر سیمون پوینر نیست که چندی پیش خانه را ترک کرد و دیگر هرگز اثری از او نیافت که به دیدار عمه اش در دیترویت رفته بود، یافت نشد. از آن گذشته اگر او هنوز هم زنده بود، باید حدود چهل سال داشت. به هر حال هنگامی که آن عکس را به پویز نشان داد، آقای پویز که دیگر از هوش و حواس درست و حسابی برخوردار نبود، پاسخ داد که احتمالاً همان آگنس است که کمی چاق تر شده.
کتاب جز مرگ نوشته مورین جنینگز با ترجمه فرزام حبیبی، توسط انتشارات آریابان به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: رمان خارجی، داستانهای انگلیسی، رمان پلیسی، ادبیات جنایی
بر اساس شیوه های متداول این سبک، جنایتی رُخ میدهد و پلیس یا کارآگاهی میکوشد قاتل را پیدا کند. بنابراین داستانهایی را که زمین های وحشتناک یا با ارواح و جن و پری سر و کار دارند، نمیتوان جزو این بخش از ادبیات به حساب آورد.
داستانهای پلیسی، هر چند زاییده ی فکر یک نویسنده اند، اما اغلب شکل گرفته از یک واقعیت هستند که شخص ادگار آلن پورا بنیانگذار این سبک ادبی میدانم گرچه نمیتوان از نقش فرانسویان در خلق چنین آثاری گذشت.
پس از آن، میتوان به داستانهای شرلوک هلمز اشاره کرد که در آن سری کتابها، اثری از جنایت و حتی خشونت فراوان دیده نمیشد.
آگاتاگریستی، خالق شخصیت موسیو پوآرو و خانم مارپل، نقشی بسیار مهم در آشنایی خوانندگان با این سبک داشت.
در چنین کتابهایی، نکات زیر از اهمیت زیادی برخوردار است:
پس از داستانهای هیجان انگیز پلیسی همچون پوآرو و شرلوک هلمز، سری داستانهای پلیسی جدیدی یافتیم که هم امروزی تر است، هم شخصاً آن ها را نزدیکتر به واقعیت میدانم. بنابراین خواندن آنها را به شما نیز پیشنهاد میکنم از جمله سری کتابهای مرداک که سر و صدای زیادی در دنیا برپا کرده.
مورین جنینگز در بیرمنگام انگلستان متولد و در هفده سالگی راهی کانادا شد. اولین کتابش از سری کتابهای کارآگاه مرداک به نام «جز مرگ» در فهرست نهایی نامزدان دریافت جایزه ی آرتور الیس و آنتونی قرار گرفت و سایر کتابهایش از این سری نیز هر کدام موفقیتهای زیادی کسب کرد و در فهرست نهایی دریافت جوایزی همچون بروس الکساندر، بری ادوارد و مکاویتی قرار گرفت. این سری کتاب به دلیل سبک خاص و روانی مطلب، نه تنها در کانادا بلکه در سایر کشورهای دیگر طرفداران خاص خود را یافت، آنقدر که سریالی تلویزیونی و فیلمهای زیادی بر اساس آن کتابها پدید آمد.
کتاب با تم روانی متن، خواننده را به فکر وامیدارد و زمینه ی داستان به شکلی است که تا آخرین لحظه نمیتوان حدس زد که قاتل کیست و مجرم کدام است.
هر هفت کتاب این سری داستان جنایی، در دست ترجمه است که به زودی در اختیار شما قرار خواهد گرفت.
مرداک می دانست که آن جسد، متعلق به همسر سیمون پوینر نیست که چندی پیش خانه را ترک کرد و دیگر هرگز اثری از او نیافت که به دیدار عمه اش در دیترویت رفته بود، یافت نشد. از آن گذشته اگر او هنوز هم زنده بود، باید حدود چهل سال داشت. به هر حال هنگامی که آن عکس را به پویز نشان داد، آقای پویز که دیگر از هوش و حواس درست و حسابی برخوردار نبود، پاسخ داد که احتمالاً همان آگنس است که کمی چاق تر شده.