کتاب جزر و مد

کتاب جزر و مد نوشته شادی منعم، توسط انتشارات علی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات فارسی, رمان ایرانی, ادبیات داستانی, داستان ایرانی

دستش را بلند کرد. قلبم به تپش افتاد. نوک انگشت اشاره اش را گذاشت بالای پیشانی ام. خاطره ای قدیمی میان ذهنم جان گرفت. آن قدر قدیمی که حتی به یاد نداشتم وجود دارد! لرز نشست به جانم. انگشتش آرام سر خورد تا روی بینی ام، لب هایم، بعد رسید به چانه، سرم را بالا داد و با مهربانی نگاهم کرد:

-اخم نکن

هربار اخم می کردم، همین کار را می کرد. هربار گریه می کردم، هربار ناراحت بودم، هربار عصبانی بودم، هر بار دلم می گرفت، هر بار هر بار هر بار... مستاصل نگاهش کردم. داشت چه کار می کرد با من در چنین شبی؟! چرا داشت خاطره ها را از گور بیرون می کشید؟! مهربان تر لب زد:

-آشتی کن!

محکم تر چتگ زدم به طناب تاب تا لرزش دستانم کمتر رسوایم کند. کاش بلند می شد و می رفت. کاش این نگاه گرم و مهربانش را از چشمان اسیرم رها می کرد تا نفس به سینه ام بر می گشت. اشکی که خانه کرده بود در چشم چپم، داشت پایین می آمد که سریع با پشت انگشت اشاره اش آن را گرفت. خوب می دانست که همیشه اشک هایم از چشم چپم روع به باریدن می کنند. گفته بودم که بدم می آید از این همه شناختی که روی من دارد؟!

  • روش های ارسال
  •    پیک تهران
  •    پیک سریع تهران
  •    پست پیشتاز
  •    تیباکس
  •    ویژه
  • موجود در انبار
400,000
٪15
340,000 تومان
توضیحات

کتاب جزر و مد نوشته شادی منعم، توسط انتشارات علی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات فارسی, رمان ایرانی, ادبیات داستانی, داستان ایرانی

دستش را بلند کرد. قلبم به تپش افتاد. نوک انگشت اشاره اش را گذاشت بالای پیشانی ام. خاطره ای قدیمی میان ذهنم جان گرفت. آن قدر قدیمی که حتی به یاد نداشتم وجود دارد! لرز نشست به جانم. انگشتش آرام سر خورد تا روی بینی ام، لب هایم، بعد رسید به چانه، سرم را بالا داد و با مهربانی نگاهم کرد:

-اخم نکن

هربار اخم می کردم، همین کار را می کرد. هربار گریه می کردم، هربار ناراحت بودم، هربار عصبانی بودم، هر بار دلم می گرفت، هر بار هر بار هر بار... مستاصل نگاهش کردم. داشت چه کار می کرد با من در چنین شبی؟! چرا داشت خاطره ها را از گور بیرون می کشید؟! مهربان تر لب زد:

-آشتی کن!

محکم تر چتگ زدم به طناب تاب تا لرزش دستانم کمتر رسوایم کند. کاش بلند می شد و می رفت. کاش این نگاه گرم و مهربانش را از چشمان اسیرم رها می کرد تا نفس به سینه ام بر می گشت. اشکی که خانه کرده بود در چشم چپم، داشت پایین می آمد که سریع با پشت انگشت اشاره اش آن را گرفت. خوب می دانست که همیشه اشک هایم از چشم چپم روع به باریدن می کنند. گفته بودم که بدم می آید از این همه شناختی که روی من دارد؟!

مشخصات
  • ناشر
    نشرعلی
  • نویسنده
    شادی منعم
  • قطع کتاب
    رقعی
  • نوع جلد
    شومیز
  • سال چاپ
    1398
  • نوبت چاپ
    سوم
  • تعداد صفحات
    708
نظرات کاربران
    هیچ دیدگاهی برای این محصول ثبت نشده است!
برگشت به بالا
0216640800© کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به فروشگاه آژانس کتاب است.02166408000 طراحی سایت و سئو : توسط نونگار پردازش