کتاب جامعه شناسی هنر نوشته ناتالی هینیک با ترجمه عبدالحسین نیک گهر, توسط انتشارات آگاه ( نشر آگه) به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: علوم اجتماعی, جامعه شناسی, اساس رویکرد بازتابی, ررسی ارتباط متقابل جامعه
جامعه شناسی هنر که به عنوان یک مبحث بین رشته ای مطرح می باشد، به بررسی ارتباط متقابل بین جامعه و هنر می پردازد.جامعه شناسی هنر که به عنوان یک مبحث بین رشته ای مطرح می باشد، به بررسی ارتباط متقابل بین جامعه و هنر می پردازد. در راستای ارتباط متقابل میان هنر و جامعه دو رویکرد اصلی را می توان از یکدیگر متمایز کرد. این رویکرد ها عبارتند از رویکرد بازتابی و رویکرد شکل دهی.بر اساس رویکرد بازتابی می توان هنر را به آیینه ای تشبیه کرد که جامعه و شرایط آن را بازمی نمایاند. این آیینه الزاماً مبین تمامی واقعیت نیست و نیز لزوماً آیینه ی تختی نیست که همه چیز را چنانکه هست نشان دهد. با توجه به چنین رویکردی با بررسی یک اثر هنری، مثلاً یک اثر ادبی، می توان به جامعه و زمینه های اجتماعی که اثر هنری در بستر آن شکل گرفته است دست پیدا کرد.در رویکرد شکل دهی این هنر است که مرتبه ای فراتر از جامعه دارد و با تحرکات و آفرینش خود جامعه را تحت تأثیر قرار می دهد. هنرمند با مفاهیم و اشکالی که می آفریند با مخاطب ارتباط می یابد و در نتیجه ی این رابطه، مفاهیم شکل گرفته در مخاطب نهادینه می گردند.
این دیدگاه خصوصاً در نگرش مارکسیستی تجلی می یابد. در این نگرش، هنر به مثابه شکلی از ایدئولوژی که باژگون کننده ی حقیقت می باشد، مطرح می گردد و هنر مردم پسند طبقه ی کارگر را به تسلیم سرمایه داری وا می دارد.نه تاثیر شکل دهی و نه تاثیر بازتابی، هیچ کدام قابل انکار نمی باشند، این دو رویکرد به یکدیگر پیوند خورده اند و اتخاذ یکی از این دو دیدگاه و طرد دیگری می تواند به نگرش تک بعدی بیانجامد، زیرا معمولاً آثار هنری ضمن اینکه بر بستر جامعه شکل می گیرند و از آن اثر می پذیرند، به نوبه ی خود بر آن اثر نیز می گذارند. بارزترین و معروف ترین مثال در این زمینه، رمان اجتماعی کلبه ی عمو تم می باشد.
از دید بازتابی این رمان بیانگر شرایط اجتماعی دشوار و شدت تبعیض نژادی در آمریکاست. با این حال علاوه بر اثر بازتابی در ایجاد رویکردی علیه تبعیض نژادی موثر بوده است. پس هنر برجامعه اثر گذاشته است. البته شاید در تمامی موارد بررسی این دو تاثیر به سادگی مثال ذکر شده نباشد.هنر را هم می توان به مثابه شکلی از آفرینش مطرح کرد، هم به عنوان شکلی از شناخت، که این دومی در جامعه شناسی هنر بیش تر به کار می آید. در این دیدگاه، هنر همچون علم، شیوه ای برای شناخت می باشد، اما اگر ابزار علم در راه شناخت، عقل باشد، دیدگاه دوم شیوه ی شناخت هنری را عاطفه و شهود تعیین می کند. شناخت در سه سطح کشف، بیان و پذیرش از سوی مخاطبین شکل می گیرد. بر اساس چنین تعریفی، هنرمند به یک آگاهی خاص دست می یابد ( مثلاً زیبایی یک پدیده )، سپس آن را به صورت هنری و در یک هنر خاص تجلی می دهد، در مرحله ی بعدی این اثر به دست مخاطب هنری و توسط او مورد پذیرش قرار می گیرد. بر اساس چنین گفته ای، هنر را می توان در یک چهارچوب ارتباطی تحلیل کرد.
مقدمه
کتاب جامعه شناسی هنر نوشته ناتالی هینیک با ترجمه عبدالحسین نیک گهر, توسط انتشارات آگاه ( نشر آگه) به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: علوم اجتماعی, جامعه شناسی, اساس رویکرد بازتابی, ررسی ارتباط متقابل جامعه
جامعه شناسی هنر که به عنوان یک مبحث بین رشته ای مطرح می باشد، به بررسی ارتباط متقابل بین جامعه و هنر می پردازد.جامعه شناسی هنر که به عنوان یک مبحث بین رشته ای مطرح می باشد، به بررسی ارتباط متقابل بین جامعه و هنر می پردازد. در راستای ارتباط متقابل میان هنر و جامعه دو رویکرد اصلی را می توان از یکدیگر متمایز کرد. این رویکرد ها عبارتند از رویکرد بازتابی و رویکرد شکل دهی.بر اساس رویکرد بازتابی می توان هنر را به آیینه ای تشبیه کرد که جامعه و شرایط آن را بازمی نمایاند. این آیینه الزاماً مبین تمامی واقعیت نیست و نیز لزوماً آیینه ی تختی نیست که همه چیز را چنانکه هست نشان دهد. با توجه به چنین رویکردی با بررسی یک اثر هنری، مثلاً یک اثر ادبی، می توان به جامعه و زمینه های اجتماعی که اثر هنری در بستر آن شکل گرفته است دست پیدا کرد.در رویکرد شکل دهی این هنر است که مرتبه ای فراتر از جامعه دارد و با تحرکات و آفرینش خود جامعه را تحت تأثیر قرار می دهد. هنرمند با مفاهیم و اشکالی که می آفریند با مخاطب ارتباط می یابد و در نتیجه ی این رابطه، مفاهیم شکل گرفته در مخاطب نهادینه می گردند.
این دیدگاه خصوصاً در نگرش مارکسیستی تجلی می یابد. در این نگرش، هنر به مثابه شکلی از ایدئولوژی که باژگون کننده ی حقیقت می باشد، مطرح می گردد و هنر مردم پسند طبقه ی کارگر را به تسلیم سرمایه داری وا می دارد.نه تاثیر شکل دهی و نه تاثیر بازتابی، هیچ کدام قابل انکار نمی باشند، این دو رویکرد به یکدیگر پیوند خورده اند و اتخاذ یکی از این دو دیدگاه و طرد دیگری می تواند به نگرش تک بعدی بیانجامد، زیرا معمولاً آثار هنری ضمن اینکه بر بستر جامعه شکل می گیرند و از آن اثر می پذیرند، به نوبه ی خود بر آن اثر نیز می گذارند. بارزترین و معروف ترین مثال در این زمینه، رمان اجتماعی کلبه ی عمو تم می باشد.
از دید بازتابی این رمان بیانگر شرایط اجتماعی دشوار و شدت تبعیض نژادی در آمریکاست. با این حال علاوه بر اثر بازتابی در ایجاد رویکردی علیه تبعیض نژادی موثر بوده است. پس هنر برجامعه اثر گذاشته است. البته شاید در تمامی موارد بررسی این دو تاثیر به سادگی مثال ذکر شده نباشد.هنر را هم می توان به مثابه شکلی از آفرینش مطرح کرد، هم به عنوان شکلی از شناخت، که این دومی در جامعه شناسی هنر بیش تر به کار می آید. در این دیدگاه، هنر همچون علم، شیوه ای برای شناخت می باشد، اما اگر ابزار علم در راه شناخت، عقل باشد، دیدگاه دوم شیوه ی شناخت هنری را عاطفه و شهود تعیین می کند. شناخت در سه سطح کشف، بیان و پذیرش از سوی مخاطبین شکل می گیرد. بر اساس چنین تعریفی، هنرمند به یک آگاهی خاص دست می یابد ( مثلاً زیبایی یک پدیده )، سپس آن را به صورت هنری و در یک هنر خاص تجلی می دهد، در مرحله ی بعدی این اثر به دست مخاطب هنری و توسط او مورد پذیرش قرار می گیرد. بر اساس چنین گفته ای، هنر را می توان در یک چهارچوب ارتباطی تحلیل کرد.
مقدمه