کتاب توم بیچاره سردش است نوشته مورین جنینگز با ترجمه فرزام حبیبی، توسط انتشارات آریابان به چاپ رسیده است.
سومین جلد از مجموعه هفت جلدی اسرار مرداک که روایت گر داستانی پلیسی و معمایی در کنار زندگی شخصی و عاطفی کارآگاه مرداک است.
درد شدید دندان، مرداک را بی خواب می کند و او زودتر از موعد مقرر راهی محل کارش می شود. گویا، ویکن، یکی از سرپاسبان های جوان مدتی است که ناپدید شده است و این غیبت غیر طبیعی و نگران کننده است. مرداک به دنبال یافتن سر نخی از او راهی می شود، اما پس از مدتی جسد بی جان او را غرق در خون می یابد…
قسمتی از کتاب:
مرداک وقتی خوب فکر کرد، یاد مرگ نامزدش افتاد که چه اثر بدی روی او گذاشت. آن روزها حتی به ذهنش نمی رسید که بتواند آن موضوع را بپذیرد و به آن عادت کند.
چند پا آن طرف تر، کلاهخود ویکن طوری روی قفسه قرار داشت که انگار خودش آن کلاهخود را آنجا گذاشته بود. مرداک آن را برداشت و زیر نور فانوس گرفت. کاملاً تمیز بود و اثری از خون روی آن دیده نمی شد. مرداک آن را سر جایش گذاشت. سپس برای دومین بار گشتی در آشپزخانه زد، اما چیز دیگری نیافت.
دوباره به سوی جسد برگشت...