کتاب توطئه‌ ی فلک سوم

کتاب توطئه‌ ی فلک سوم نوشته جولیو لئونی با ترجمه بنفشه شریفی خو، توسط انتشارات قطره به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات, رمان, رمان خارجی, داستان خارجی, ادبیات پلیسی

از پشت خاک‌ریزها، فریاد فرمان‌ها و فحش و ناسزا به گوش می‌رسید. از یک طرف، سربازها می‌دویدند که از دیوار شکاف برداشته محافظت کنند و از طرف دیگر، مردان و زنان و کودکان که هرکدام چیزی از وسایل زندگی‌شان را به دوش می‌کشیدند وحشت‌زده به دنبال راهی برای فرار می‌گشتند.

دو هم‌مسلک از دیوار فرود آمدند. به قلعه‌ی از دست رفته پشت کردند و در کوچه‌پس‌کوچه‌های مرکز شهر به راه افتادند. به سرعت از میان انبوه جمعیتی که به طرف بارانداز می‌رفتند راه باز می‌کردند. به بندرگاه که رسیدند، کشتی از پشت دیوار دفاعی بندرگاه، که هنوز پابرجا بود، در افق دیدشان ظاهر شد: کشتی‌ سیاه دراز و کم‌ارتفاعی با بادبان و دو ردیف پارو. کمی به راست متمایل شده بود. ماهی‌ها دور ته‌ تیر بلندش که با پایین رفتن آب دیده می‌شد جمع شده بودند. روی بادبان سفیدی که دور دکل پیچیده بودند رگه‌های قرمزی به چشم می‌خورد: صلیب قرمزرنگ بود، نشان فرقه‌ی سن جوآنّی. روی پرچم سیاهی که انتهای کشتی تاب می‌خورد طرح یک جمجمه و دو استخوان می‌درخشید. همه‌ی خدمه‌ی کشتی، مسلح، روی عرشه ایستاده بودند و با پاروهای‌شان اراذل و اوباشی را که می‌خواستند به هر قیمتی شده به عرشه برسند می‌تاراندند.

دو مرد زدند به آب‌های کم‌عمق، کسانی را که در گل و لای افتاده بودند لگدمال می‌کردند و پیش می‌رفتند. به هر زحمتی بود خودشان را رساندند پای کشتی، درست زیر مجسمه‌ی روی دماغه. چیزی نمانده بود سرنیزه‌ی یکی از خدمه تن‌شان را بخراشد. فریادهای تهدیدآمیزش را می‌شنیدند.

«به خاطر خدا! نمی‌خواهیم سوار شویم! فقط این صندوقچه را بگیرید!»

مرد مسن‌تر رو به خدمه فریاد می‌زد و دیگری با نیرویی که استیصال در انسان بیدار می‌کند صندوقچه را بالای سرش گرفته بود.

  • روش های ارسال
  •    پیک تهران
  •    پیک سریع تهران
  •    پست پیشتاز
  •    تیباکس
  •    ویژه
  • ناموجود
ناموجود
توضیحات

کتاب توطئه‌ ی فلک سوم نوشته جولیو لئونی با ترجمه بنفشه شریفی خو، توسط انتشارات قطره به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات, رمان, رمان خارجی, داستان خارجی, ادبیات پلیسی

از پشت خاک‌ریزها، فریاد فرمان‌ها و فحش و ناسزا به گوش می‌رسید. از یک طرف، سربازها می‌دویدند که از دیوار شکاف برداشته محافظت کنند و از طرف دیگر، مردان و زنان و کودکان که هرکدام چیزی از وسایل زندگی‌شان را به دوش می‌کشیدند وحشت‌زده به دنبال راهی برای فرار می‌گشتند.

دو هم‌مسلک از دیوار فرود آمدند. به قلعه‌ی از دست رفته پشت کردند و در کوچه‌پس‌کوچه‌های مرکز شهر به راه افتادند. به سرعت از میان انبوه جمعیتی که به طرف بارانداز می‌رفتند راه باز می‌کردند. به بندرگاه که رسیدند، کشتی از پشت دیوار دفاعی بندرگاه، که هنوز پابرجا بود، در افق دیدشان ظاهر شد: کشتی‌ سیاه دراز و کم‌ارتفاعی با بادبان و دو ردیف پارو. کمی به راست متمایل شده بود. ماهی‌ها دور ته‌ تیر بلندش که با پایین رفتن آب دیده می‌شد جمع شده بودند. روی بادبان سفیدی که دور دکل پیچیده بودند رگه‌های قرمزی به چشم می‌خورد: صلیب قرمزرنگ بود، نشان فرقه‌ی سن جوآنّی. روی پرچم سیاهی که انتهای کشتی تاب می‌خورد طرح یک جمجمه و دو استخوان می‌درخشید. همه‌ی خدمه‌ی کشتی، مسلح، روی عرشه ایستاده بودند و با پاروهای‌شان اراذل و اوباشی را که می‌خواستند به هر قیمتی شده به عرشه برسند می‌تاراندند.

دو مرد زدند به آب‌های کم‌عمق، کسانی را که در گل و لای افتاده بودند لگدمال می‌کردند و پیش می‌رفتند. به هر زحمتی بود خودشان را رساندند پای کشتی، درست زیر مجسمه‌ی روی دماغه. چیزی نمانده بود سرنیزه‌ی یکی از خدمه تن‌شان را بخراشد. فریادهای تهدیدآمیزش را می‌شنیدند.

«به خاطر خدا! نمی‌خواهیم سوار شویم! فقط این صندوقچه را بگیرید!»

مرد مسن‌تر رو به خدمه فریاد می‌زد و دیگری با نیرویی که استیصال در انسان بیدار می‌کند صندوقچه را بالای سرش گرفته بود.

مشخصات
  • ناشر
    قطره
  • نویسنده
    جولیو لئونی
  • مترجم
    بنفشه شریفی خو
  • قطع کتاب
    رقعی
  • نوع جلد
    شومیز
  • سال چاپ
    1397
  • نوبت چاپ
    دوم
  • تعداد صفحات
    386
نظرات کاربران
    هیچ دیدگاهی برای این محصول ثبت نشده است!
برگشت به بالا
0216640800© کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به فروشگاه آژانس کتاب است.02166408000 طراحی سایت و سئو : توسط نونگار پردازش