موضوع کتاب: زبان و ادبیات ملل، رمان خارجی، داستان های خارجی
ماریا نگاهی سطحی به اطراف خود افکند. بوی تند سیگار برگ و شراب که در آن محل بسته، روی دیوارها باقی مانده بود، به او حالی کرد که پا به محلی گذاشته که فقط مردان اجازه دارند داخلش شوند. جایی مناسب عادات آنها. برای همین معذب شد و کنار اجاق نشست. دیگران، بدون آنکه از او دعوتی کرده باشند، پشت میز نشستند. جووانی لیوانها را کنار زد، ورقهای پخش شده را دسته کرد و شروع کرد با لهجه محلی خودشان به صحبت با پدر و برادرانش. ماریا، فقط چند کلمهای را اینجا و آنجا، از آن لهجه درک میکرد. آن نوع لهجه که از گلو در میآمد و بس سریع صحبت میشد برای او، درست مثل یک زبان خارجی، غیرقابل فهم بود.
فقط این را درک میکرد که صحبت جووانی در باره آن هیجده ماه اخیر نبود، در باره ازدواج آنها نبود، اصلاً به او اشارهای نشده بود. و از آنجا که او را تنها به حال خود رها کرده بود، میترسید که مبادا او را هم مثل خاطرات دوران خدمت وظیفه و زبان ایتالیایی، فراموش کرده باشد. با خود میگفت: «من دارم وسط این چهار مرد چه کار میکنم؟
موضوع کتاب: زبان و ادبیات ملل، رمان خارجی، داستان های خارجی
ماریا نگاهی سطحی به اطراف خود افکند. بوی تند سیگار برگ و شراب که در آن محل بسته، روی دیوارها باقی مانده بود، به او حالی کرد که پا به محلی گذاشته که فقط مردان اجازه دارند داخلش شوند. جایی مناسب عادات آنها. برای همین معذب شد و کنار اجاق نشست. دیگران، بدون آنکه از او دعوتی کرده باشند، پشت میز نشستند. جووانی لیوانها را کنار زد، ورقهای پخش شده را دسته کرد و شروع کرد با لهجه محلی خودشان به صحبت با پدر و برادرانش. ماریا، فقط چند کلمهای را اینجا و آنجا، از آن لهجه درک میکرد. آن نوع لهجه که از گلو در میآمد و بس سریع صحبت میشد برای او، درست مثل یک زبان خارجی، غیرقابل فهم بود.
فقط این را درک میکرد که صحبت جووانی در باره آن هیجده ماه اخیر نبود، در باره ازدواج آنها نبود، اصلاً به او اشارهای نشده بود. و از آنجا که او را تنها به حال خود رها کرده بود، میترسید که مبادا او را هم مثل خاطرات دوران خدمت وظیفه و زبان ایتالیایی، فراموش کرده باشد. با خود میگفت: «من دارم وسط این چهار مرد چه کار میکنم؟