کتاب بگذار سگ ها را رها کنیم نوشته مورین جنینگز با ترجمه فرزام حبیبی، توسط انتشارات آریابان به چاپ رسیده است.
اثر فوق چهارمین کتاب از مجموعه اسرار مرداک است که از رمان های پلیسی جذاب به حساب می آید.
داستان با مسابقه ی کشتن موش ها به واسطه ی سگ ها در یک انبار شروع می شود، به طوری که یکی از شرکت کننده ها از نتیجه ی مسابقه راضی نیست و دلیل شکستش را تقلب می داند. آن شب بعد از اتمام مسابقه جنازه ی صاحب به قتل رسیده ی یکی از سگ های حضور یافته در مسابقه پیدا می شود.
کارآگاه ویلیام مرداک که در شهر تورنتو در اداره ی پلیس کار می کند و درحال حل معماهای پیچیده است، به طور همزمان و با مهارت بالا معمای قتل را نیز حل می کند.
در طول داستان که حول محور زندگی شخصی این کارآگاه می چرخد از شخصیت اصلی و زندگی او پرده برداشته می شود.
قسمتی از کتاب:
تابستان ها، شبیه اغلب راهبه های سختکوش دیگر، به باغ صومعه می رفت و روزه ی سکوت می گرفت. اما شب های زمستان که کار زیادی برای انجام دادن نداشتند، راهبه های دیگر را دور خود جمع و داستان هایی از دریا برای آنها تعریف می کرد که در کودکی، خودش در نوا اسکوشیا تجربه کرده بود. او داستان گویی ماهر بود و داستان های زیادی به خاطر داشت و هر شب سرد زمستانی، بخشی از آن را تعریف می کرد و تا شب بعد، آنها را در نوعی تعلیق نگه می داشت.
هرگز کسی از او نمی پرسید که آیا این داستان ها حقیقت دارد یا تنها زاده ی خیال اوست. داستان هایی که گویی پایانی برای آن ها وجود نداشت. گرچه گاهی دوستانش نگران داستان های دنیوی و غیر روحانی او می شدند، اما خواهر فیلومنا حتی از آن ارتباط کوچک با دوران کودکی اش خوشحال بود.