کتاب بودن یا نبودن نوشته مبینا فتحی توسط انتشارات مروارید با موضوع ادبیات داستانی، رمان ایرانی به چاپ رسیده است.
«شادی» مرده است! همین جملۀ کوتاه غمی عظیم را روی دوشهای خود حمل میکند: جملهای سهکلمهای که با تمام کمجانی محکوم به تحمل سنگینی بارِ این غم است؛ غمی که حتی تکرار واژهی «غم» نیز کمکی به رساتر شدن فریادِ آن نمیکند. «شادی» مرده و پس از او، احوال «امید» و «آرزو» و «فروغ» و «جهان» نیز بهشکل کوششی برای بودن ادامه دارد، آن هم درحالیکه تلاش زندگی متمرکز بر تبعید آنها به قلمرو نبودن است.
«دلم میخواهد بخوابم؛ تا صد سال بخوابم و کسی بیدارم نکند. آلارم گوشی را بگذارم که صد سال دیگر زنگ بزند و بخوابم. و بعد بیدارم کنند و بگویند: "بیدار شو. فرشتۀ مرگ اینجاست. منتظر تو." مضحک است. دلم میخواهد بمیرم اما آن را به تعویق میاندازم؛ دلم میخواهد زندگی کنم اما حوصلهاش را ندارم.»
کتاب بودن یا نبودن نوشته مبینا فتحی توسط انتشارات مروارید با موضوع ادبیات داستانی، رمان ایرانی به چاپ رسیده است.
«شادی» مرده است! همین جملۀ کوتاه غمی عظیم را روی دوشهای خود حمل میکند: جملهای سهکلمهای که با تمام کمجانی محکوم به تحمل سنگینی بارِ این غم است؛ غمی که حتی تکرار واژهی «غم» نیز کمکی به رساتر شدن فریادِ آن نمیکند. «شادی» مرده و پس از او، احوال «امید» و «آرزو» و «فروغ» و «جهان» نیز بهشکل کوششی برای بودن ادامه دارد، آن هم درحالیکه تلاش زندگی متمرکز بر تبعید آنها به قلمرو نبودن است.
«دلم میخواهد بخوابم؛ تا صد سال بخوابم و کسی بیدارم نکند. آلارم گوشی را بگذارم که صد سال دیگر زنگ بزند و بخوابم. و بعد بیدارم کنند و بگویند: "بیدار شو. فرشتۀ مرگ اینجاست. منتظر تو." مضحک است. دلم میخواهد بمیرم اما آن را به تعویق میاندازم؛ دلم میخواهد زندگی کنم اما حوصلهاش را ندارم.»