کتاب به کودکی که هرگز زاده نشد نوشته اوریانا فالاچی ترجمه حسن نامجو توسط انتشارات نیک فرجام به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات،رمان روانشناسی
امشب وجودت را حس کردم بهسان ذرهای از هستی که از هیچ پدیدآمده باشد. در آن تاریکی مطلق، با چشمانی باز، دراز کشیده بودم که ناگهان بارقهای از حقیقت و یقین در وجودم جرقه زد. آری! تو بودی! با اینکه خیلی چشم به راهت بودم؛ ولی هرگز آمادگی نداشتم از تو استقبال کنم. همیشه این سؤال لعنتی را با خودم یدک کشیدهام: شاید اصلاً دوست نداشته باشی که تو را به دنیا بیاورم؟ شاید بعد از تولد، روزی بر سرم فریاد بکشی که چه کسی گفته بود مرا به دنیا بیاوری؟ چرا باعث شدی من به وجود بیایم؟
زندگی کشمکشی است که هر روز تکرار میشود و بابت لحظات کوتاه شاد آن باید هزینه گزافی بپردازی. درد با ما زاده میشود، با ما بزرگ میشود و ما به آن عادت میکنیم مثل دست و پاهایمان که باید همیشه با ما باشند. واقعیت این است که من از مرگ هم نمیترسم. بعضیها میگویند در ازل هیچچیز نبود، جز آرامش مطلق و سکوتی عظیم آنگاه انفجاری رخ داد، زمین شکافته شد و به وجود آمد.
کتاب به کودکی که هرگز زاده نشد نوشته اوریانا فالاچی ترجمه حسن نامجو توسط انتشارات نیک فرجام به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات،رمان روانشناسی
امشب وجودت را حس کردم بهسان ذرهای از هستی که از هیچ پدیدآمده باشد. در آن تاریکی مطلق، با چشمانی باز، دراز کشیده بودم که ناگهان بارقهای از حقیقت و یقین در وجودم جرقه زد. آری! تو بودی! با اینکه خیلی چشم به راهت بودم؛ ولی هرگز آمادگی نداشتم از تو استقبال کنم. همیشه این سؤال لعنتی را با خودم یدک کشیدهام: شاید اصلاً دوست نداشته باشی که تو را به دنیا بیاورم؟ شاید بعد از تولد، روزی بر سرم فریاد بکشی که چه کسی گفته بود مرا به دنیا بیاوری؟ چرا باعث شدی من به وجود بیایم؟
زندگی کشمکشی است که هر روز تکرار میشود و بابت لحظات کوتاه شاد آن باید هزینه گزافی بپردازی. درد با ما زاده میشود، با ما بزرگ میشود و ما به آن عادت میکنیم مثل دست و پاهایمان که باید همیشه با ما باشند. واقعیت این است که من از مرگ هم نمیترسم. بعضیها میگویند در ازل هیچچیز نبود، جز آرامش مطلق و سکوتی عظیم آنگاه انفجاری رخ داد، زمین شکافته شد و به وجود آمد.