کتاب برف چون خاکستر جلد اول نوشته سارا راش، فاطمه قاضی توسط انتشارات باژ به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: زبان و ادبیات ملل، رمان نوجوان، داستان های نوجوان، کودک و نوجوان
شانزده سال پیش، سرزمین وینتر را اشغال کردند، شهروندانش را به بردگی گرفتند و آنان را از جادو و فرمانروایشان محروم کردند. حالا تنها امید وینتریها به آزادی هشت بازماندهای است که موفق به فرار شدند و از آن زمان تا کنون همواره منتظر فرصتی بودهاند تا جادویشان را بازستانند و سرزمینشان را از نو بسازند.
مِیرا که در جریان شکست وینتر یتیم شده، تمام عمرش مثل آوارهها زندگی کرده و ژنرال وینتر، سِر، او را بزرگ کردهاست. او که برای جنگجو بودن آموزش دیده- و سخت دلباختهی بهترین دوستش، پادشاه آیندهی وینتر، ماتر است- حاضر است هر کاری بکند تا سرزمینش دوباره قدرتمند شود.
به همین خاطر وقتی مأموران اکتشاف محل قابآویز قدیمی وینتر را– که میتواند جادوی سرزمینشان را بازگرداند- پیدا میکنند، میرا تصمیم میگیرد خودش به جستجوی آن برود. از برجها بالا میرود و با سربازان دشمن میجنگد و بالاخره درست همانطور که آرزویش را داشته، به سرزمینش خدمت میکند؛ اما این مأموریت آنطور که باید پیش نمیرود و چیزی نمیگذرد که میرا درمییابد به دنیایی از جادوی پلید و سیاستبازیهای خطرناک پرتاب شده و میفهمد سرنوشتش متعلق به خودش نیست و هرگز هم نبوده است.
کتاب برف چون خاکستر جلد اول نوشته سارا راش، فاطمه قاضی توسط انتشارات باژ به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: زبان و ادبیات ملل، رمان نوجوان، داستان های نوجوان، کودک و نوجوان
شانزده سال پیش، سرزمین وینتر را اشغال کردند، شهروندانش را به بردگی گرفتند و آنان را از جادو و فرمانروایشان محروم کردند. حالا تنها امید وینتریها به آزادی هشت بازماندهای است که موفق به فرار شدند و از آن زمان تا کنون همواره منتظر فرصتی بودهاند تا جادویشان را بازستانند و سرزمینشان را از نو بسازند.
مِیرا که در جریان شکست وینتر یتیم شده، تمام عمرش مثل آوارهها زندگی کرده و ژنرال وینتر، سِر، او را بزرگ کردهاست. او که برای جنگجو بودن آموزش دیده- و سخت دلباختهی بهترین دوستش، پادشاه آیندهی وینتر، ماتر است- حاضر است هر کاری بکند تا سرزمینش دوباره قدرتمند شود.
به همین خاطر وقتی مأموران اکتشاف محل قابآویز قدیمی وینتر را– که میتواند جادوی سرزمینشان را بازگرداند- پیدا میکنند، میرا تصمیم میگیرد خودش به جستجوی آن برود. از برجها بالا میرود و با سربازان دشمن میجنگد و بالاخره درست همانطور که آرزویش را داشته، به سرزمینش خدمت میکند؛ اما این مأموریت آنطور که باید پیش نمیرود و چیزی نمیگذرد که میرا درمییابد به دنیایی از جادوی پلید و سیاستبازیهای خطرناک پرتاب شده و میفهمد سرنوشتش متعلق به خودش نیست و هرگز هم نبوده است.