کتاب بارون درختنشین نوشته ایتالو کالوینو با ترجمه فریده فتوحی توسط انتشارات کارگاه فیلم و گرافیک سپاس با موضوع رمان، داستان های خارجی به چاپ رسیده است.
کازیمو بالای درخت مگنولیا بود. با وجود شاخه های بسیار در هم تنیده ی آن برای پسری مانند برادرم که متخصص بالارفتن از هر نوع درختی بود حرکت روی این درخت برایش مثل آب خوردن بود؛ شاخه های درخت باریک و چوبشان هم تقریبا نرم بود، ولی می توانستند وزن او را تحمل کنند. موقع حرکت روی تنهی مگنولیا، میخ های کفشش پوست سیاه درخت را زخمی کرد و پوسته ی زیرین و سفیدرنگ آن نمایان شد؛ عطر تازه و خنک برگ ها او را احاطه کرده بود، باد، عطر خوش درختان و گیاهان را در آن باغ زیبا این طرف و آن طرف می چرخاند و لحظه ای عطر گیاهان ضعیف و لحظه ای هم شدت می گرفت و چقدر بی نظیر می شد؛ گویی برگهایی از یک دفتر سبزرنگ با طیفی از رنگهای سبز متفاوت را ورق می زدی
کازیمو بالای درخت مگنولیا بود. با وجود شاخه های بسیار در هم تنیده ی آن برای پسری مانند برادرم که متخصص بالارفتن از هر نوع درختی بود حرکت روی این درخت برایش مثل آب خوردن بود؛ شاخه های درخت باریک و چوبشان هم تقریبا نرم بود، ولی می توانستند وزن او را تحمل کنند. موقع حرکت روی تنهی مگنولیا، میخ های کفشش پوست سیاه درخت را زخمی کرد و پوسته ی زیرین و سفیدرنگ آن نمایان شد؛
کتاب بارون درختنشین نوشته ایتالو کالوینو با ترجمه فریده فتوحی توسط انتشارات کارگاه فیلم و گرافیک سپاس با موضوع رمان، داستان های خارجی به چاپ رسیده است.
کازیمو بالای درخت مگنولیا بود. با وجود شاخه های بسیار در هم تنیده ی آن برای پسری مانند برادرم که متخصص بالارفتن از هر نوع درختی بود حرکت روی این درخت برایش مثل آب خوردن بود؛ شاخه های درخت باریک و چوبشان هم تقریبا نرم بود، ولی می توانستند وزن او را تحمل کنند. موقع حرکت روی تنهی مگنولیا، میخ های کفشش پوست سیاه درخت را زخمی کرد و پوسته ی زیرین و سفیدرنگ آن نمایان شد؛ عطر تازه و خنک برگ ها او را احاطه کرده بود، باد، عطر خوش درختان و گیاهان را در آن باغ زیبا این طرف و آن طرف می چرخاند و لحظه ای عطر گیاهان ضعیف و لحظه ای هم شدت می گرفت و چقدر بی نظیر می شد؛ گویی برگهایی از یک دفتر سبزرنگ با طیفی از رنگهای سبز متفاوت را ورق می زدی
کازیمو بالای درخت مگنولیا بود. با وجود شاخه های بسیار در هم تنیده ی آن برای پسری مانند برادرم که متخصص بالارفتن از هر نوع درختی بود حرکت روی این درخت برایش مثل آب خوردن بود؛ شاخه های درخت باریک و چوبشان هم تقریبا نرم بود، ولی می توانستند وزن او را تحمل کنند. موقع حرکت روی تنهی مگنولیا، میخ های کفشش پوست سیاه درخت را زخمی کرد و پوسته ی زیرین و سفیدرنگ آن نمایان شد؛