کتاب اگر گربه ها نبودند نوشته گنکی کاوامورا با ترجمه گیتا گرگانی، توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب ادبیات ملل, رمان خارجی، داستان خارجی، ادبیات داستانی، داستان های ژاپنی قرن بیست و یکم میباشد.
حکایت این رمانی که می خوانید از جوانی سی ساله است که به خاطر یک سرماخوردگی کوچک به دکتر مراجعه می کند و خیلی زود متوجه می شود موضوع جدی تر از این حرف هاست!
او تومور مغزی دارد و فقط شش ماه دیگرزنده می ماند؛ هنگامی که مرد جوان عصبانی و ناراحت به خانه می رسد بعد از مدتی بیهوشی متوجه موجودی می شود کاملا شبیه به خودش اما با سلیقه لباسی متفاوت! این موجود کسی نیست جز شیطان؛ او با جوان وارد معامله ای می شود، معامله ای که طی آن در ازای محو شدن چیزی از صفحه روزگار یک روز به عمر مرد اضافه می شود! او چاره ای جز پذیرش ندارد و کم کم در مسیری که پیش می رود چیزهایی را که به زندگی ارزش می بخشند می یابد!
اگر گربهها از صحنۀ روزگار محو میشدند، دنیا چه تغییری میکرد؟ زندگی من چه تغییری میکرد؟
و اگر من از صحنۀ روزگار محو میشدم؟ خوب، به گمانم اصلاً هیچ چیز تغییر نمیکرد. احتمالاً اوضاع به همین طریق پیش میرفت، روزی پس از روزی دیگر… مطابق معمول.
بسیار خوب، پس احتمالاً فکر میکنید همۀ اینها کمی احمقانه است، اما خواهش میکنم باورم کنید.آنچه میخواهم برایتان تعریف کنم در سه روز گذشته اتفاق افتاد.این چیزی است که به آن میگویید یک هفتۀ عجیب و غریب.راستی _ من به زودی میمیرم.
کتاب اگر گربه ها نبودند نوشته گنکی کاوامورا با ترجمه گیتا گرگانی، توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب ادبیات ملل, رمان خارجی، داستان خارجی، ادبیات داستانی، داستان های ژاپنی قرن بیست و یکم میباشد.
حکایت این رمانی که می خوانید از جوانی سی ساله است که به خاطر یک سرماخوردگی کوچک به دکتر مراجعه می کند و خیلی زود متوجه می شود موضوع جدی تر از این حرف هاست!
او تومور مغزی دارد و فقط شش ماه دیگرزنده می ماند؛ هنگامی که مرد جوان عصبانی و ناراحت به خانه می رسد بعد از مدتی بیهوشی متوجه موجودی می شود کاملا شبیه به خودش اما با سلیقه لباسی متفاوت! این موجود کسی نیست جز شیطان؛ او با جوان وارد معامله ای می شود، معامله ای که طی آن در ازای محو شدن چیزی از صفحه روزگار یک روز به عمر مرد اضافه می شود! او چاره ای جز پذیرش ندارد و کم کم در مسیری که پیش می رود چیزهایی را که به زندگی ارزش می بخشند می یابد!
اگر گربهها از صحنۀ روزگار محو میشدند، دنیا چه تغییری میکرد؟ زندگی من چه تغییری میکرد؟
و اگر من از صحنۀ روزگار محو میشدم؟ خوب، به گمانم اصلاً هیچ چیز تغییر نمیکرد. احتمالاً اوضاع به همین طریق پیش میرفت، روزی پس از روزی دیگر… مطابق معمول.
بسیار خوب، پس احتمالاً فکر میکنید همۀ اینها کمی احمقانه است، اما خواهش میکنم باورم کنید.آنچه میخواهم برایتان تعریف کنم در سه روز گذشته اتفاق افتاد.این چیزی است که به آن میگویید یک هفتۀ عجیب و غریب.راستی _ من به زودی میمیرم.