کتاب از بابا لنگ دراز به جودی نوشته ثریا جولقانی, توسط انتشارات پیدایش با موضوع ادبیات کودک و نوجوان، داستان های کودک و نوجوان، رمان ایرانی کودکان به چاپ رسیده است.
«از بابالنگدراز به جودی» عنوان رمانی نوشتهی ثریا جولقانی است. بیشتر شمایی که این را میخوانید یا بابالنگدراز را خواندهاید یا کارتونش را دیدهاید یا حداقل اسمش را شنیدهاید و با سختیها و مشقتهایی که جودی از سر گذراند آشنایید. این کتاب با الهام از رمان معروف «بابا لنگ دراز» اثر «جین وبستر» نوشته شده است. اما در این کتاب روایت دیگری را دنبال میکنیم، روات ماجراهایی که ناشینده ماندند و راز عاشقی گمان؛ راز بابالنگدرزا و نامههایی که هیچوقت پست نشدند.
رمان از بابالنگدراز به جودی را از دستهی رمان نوجوان منتشر کرده است. رمانهای این مجموعه با موضوعات متنوع، خواندنی و پرکشش از نویسندگان و مترجمان مطرح برای آشنایی نوجوانان با ادبیات داستان ایران و جهان انتخاب شدهاند.
از پشت کتاب «از بابالنگدراز به جودی»:
احتمالا همهی شما کتاب بابا لنگ دراز را خواندهاید و با اشکها و لبخندهای جودی آشنا شدهاید، ولی نویسنده در این کتاب، شما را به آن سوی ماجرایی ناشنیده میبرد و راز عاشقی گمنام را فاش میکند؛ راز بابالنگ دراز و نامههایی که هرگز پست نشده.
گزیدهای از کتاب «از بابالنگدراز به جودی»:
من عاشق دانشکده هستم و بیش از همه عاشق شما که مرا به دانشکده فرستادید، آنقدر خوشحالم که از شدت هیجان خوابم نمیبرد. شما نمیدانید اینجا با پرورشگاه «ژان گریر» چقدر فرق دارد، من در خواب هم نمیدیدم که چنین جایی وجود داشته باشد، دلم برای دخترانی که نمیتوانند به این دانشکده بیایند میسوزد. یقین دارم دانشکدهای که شما در موقع جوانی رفتهاید به این خوبی نبوده است.
من با سه نفر از دانشجویان در یک عمارت برج مانندی هستیم. یکی از آنها سال آخر دانشکده است و عینک میزند و دائم میگوید «بچهها خواهش میکنم کمتر سر و صدا کنید.» و اتاق تنها دارد. دو نفر دیگر سال اول هستند؛ یکی از آنها سالی ماک براید و دیگری ژولیا روتلج پندلتن در یک اتاق هستند. سالی مو قرمز، بینی سر بالا، خون گرم و خودمانی است. ژولیا از یک خانواده درجه یک از نیویورک آمده و هنوز وجود مرا احساس نکرده است.
کتاب از بابا لنگ دراز به جودی نوشته ثریا جولقانی, توسط انتشارات پیدایش با موضوع ادبیات کودک و نوجوان، داستان های کودک و نوجوان، رمان ایرانی کودکان به چاپ رسیده است.
«از بابالنگدراز به جودی» عنوان رمانی نوشتهی ثریا جولقانی است. بیشتر شمایی که این را میخوانید یا بابالنگدراز را خواندهاید یا کارتونش را دیدهاید یا حداقل اسمش را شنیدهاید و با سختیها و مشقتهایی که جودی از سر گذراند آشنایید. این کتاب با الهام از رمان معروف «بابا لنگ دراز» اثر «جین وبستر» نوشته شده است. اما در این کتاب روایت دیگری را دنبال میکنیم، روات ماجراهایی که ناشینده ماندند و راز عاشقی گمان؛ راز بابالنگدرزا و نامههایی که هیچوقت پست نشدند.
رمان از بابالنگدراز به جودی را از دستهی رمان نوجوان منتشر کرده است. رمانهای این مجموعه با موضوعات متنوع، خواندنی و پرکشش از نویسندگان و مترجمان مطرح برای آشنایی نوجوانان با ادبیات داستان ایران و جهان انتخاب شدهاند.
از پشت کتاب «از بابالنگدراز به جودی»:
احتمالا همهی شما کتاب بابا لنگ دراز را خواندهاید و با اشکها و لبخندهای جودی آشنا شدهاید، ولی نویسنده در این کتاب، شما را به آن سوی ماجرایی ناشنیده میبرد و راز عاشقی گمنام را فاش میکند؛ راز بابالنگ دراز و نامههایی که هرگز پست نشده.
گزیدهای از کتاب «از بابالنگدراز به جودی»:
من عاشق دانشکده هستم و بیش از همه عاشق شما که مرا به دانشکده فرستادید، آنقدر خوشحالم که از شدت هیجان خوابم نمیبرد. شما نمیدانید اینجا با پرورشگاه «ژان گریر» چقدر فرق دارد، من در خواب هم نمیدیدم که چنین جایی وجود داشته باشد، دلم برای دخترانی که نمیتوانند به این دانشکده بیایند میسوزد. یقین دارم دانشکدهای که شما در موقع جوانی رفتهاید به این خوبی نبوده است.
من با سه نفر از دانشجویان در یک عمارت برج مانندی هستیم. یکی از آنها سال آخر دانشکده است و عینک میزند و دائم میگوید «بچهها خواهش میکنم کمتر سر و صدا کنید.» و اتاق تنها دارد. دو نفر دیگر سال اول هستند؛ یکی از آنها سالی ماک براید و دیگری ژولیا روتلج پندلتن در یک اتاق هستند. سالی مو قرمز، بینی سر بالا، خون گرم و خودمانی است. ژولیا از یک خانواده درجه یک از نیویورک آمده و هنوز وجود مرا احساس نکرده است.