کتاب اخگری در خاکستر نوشته صبا طاهر با ترجمه مریم رفیعی توسط انتشارات نشر کتاب مجازی با موضوع ادبیات داستانی نوجوانان به چاپ رسیده است.
کتاب «اخگری در خاکستر» رمانی نوشته ی «صبا طاهر» است که اولین بار در سال 2015 انتشار یافت. «لایا» از نیروهای بی رحمی که قوانین «امپراطوری نظامی» را اجرا می کنند، خسته شده است. اما صبر و تحمل او زمانی به پایان می رسد که نیروهای امپراطوری، برادرش را به جرم یاری رساندن به گروه مقاومت، به زندان می اندازند. «لایا» که هر طور شده می خواهد برادرش را نجات دهد، می پذیرد تا به عنوان یک برده به آموزشگاه نیروهای امپراطوری برود و برای گروه مقاومت جاسوسی کند. اما مأموریت «لایا» زمانی خطرناک تر می شود که یکی از مقام های امپراطوری به نام «اوگرز» اعلام می کند که برای اولین بار در طول قرن ها، چهار تن از فارغ التحصیلان جدید آموزشگاه، برای به دست آوردن تاج و تخت پادشاهی با هم رقابت خواهند کرد.
زندگی ام در محله ی دانشمندان هرگز آسان نبود. گاهی اوقات وحشتناک بود، مثل وقتی که دوستم «زارا» را بردند، یا وقتی من و «دارین» با درد گرسنگی در شکم هایمان بیدار می شدیم می خوابیدیم. من مانند همه ی دانشمندان یاد گرفتم که جلوی «مارشال ها» سرم را پایین بیندازم، ولی حداقل هرگز مجبور نشدم جلویشان سر خم کنم و به زانو درآیم. حداقل زندگی ام از این رنج، از این انتظار همیشگی درد، خالی بود. مامان بزرگ و بابابزرگ را داشتم که بیشتر از آنچه خودشان می فهمیدند، از من محافظت می کردند. «دارین» را داشتم که چنان حضور پررنگی در زندگی ام داشت که فکر می کردم مانند ستاره ها فناناپذیر است. اکنون رفته بودند. همه شان.
کتاب اخگری در خاکستر نوشته صبا طاهر با ترجمه مریم رفیعی توسط انتشارات نشر کتاب مجازی با موضوع ادبیات داستانی نوجوانان به چاپ رسیده است.
کتاب «اخگری در خاکستر» رمانی نوشته ی «صبا طاهر» است که اولین بار در سال 2015 انتشار یافت. «لایا» از نیروهای بی رحمی که قوانین «امپراطوری نظامی» را اجرا می کنند، خسته شده است. اما صبر و تحمل او زمانی به پایان می رسد که نیروهای امپراطوری، برادرش را به جرم یاری رساندن به گروه مقاومت، به زندان می اندازند. «لایا» که هر طور شده می خواهد برادرش را نجات دهد، می پذیرد تا به عنوان یک برده به آموزشگاه نیروهای امپراطوری برود و برای گروه مقاومت جاسوسی کند. اما مأموریت «لایا» زمانی خطرناک تر می شود که یکی از مقام های امپراطوری به نام «اوگرز» اعلام می کند که برای اولین بار در طول قرن ها، چهار تن از فارغ التحصیلان جدید آموزشگاه، برای به دست آوردن تاج و تخت پادشاهی با هم رقابت خواهند کرد.
زندگی ام در محله ی دانشمندان هرگز آسان نبود. گاهی اوقات وحشتناک بود، مثل وقتی که دوستم «زارا» را بردند، یا وقتی من و «دارین» با درد گرسنگی در شکم هایمان بیدار می شدیم می خوابیدیم. من مانند همه ی دانشمندان یاد گرفتم که جلوی «مارشال ها» سرم را پایین بیندازم، ولی حداقل هرگز مجبور نشدم جلویشان سر خم کنم و به زانو درآیم. حداقل زندگی ام از این رنج، از این انتظار همیشگی درد، خالی بود. مامان بزرگ و بابابزرگ را داشتم که بیشتر از آنچه خودشان می فهمیدند، از من محافظت می کردند. «دارین» را داشتم که چنان حضور پررنگی در زندگی ام داشت که فکر می کردم مانند ستاره ها فناناپذیر است. اکنون رفته بودند. همه شان.