کتاب آن سوی مرگ

کتاب آن سوی مرگ نوشته جمال صادقی توسط انتشارات معارف به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: خاطرات ، داستان,زندگی پس از مرگ

سحر، می خواهم بدانم واکنش تو،،، واکنش وجود اثیری تو در برابر جسمِ بی جانت چه بود؟ وقتی کالبدت را دیدی چه فکری کردی؟
-خوب، ابتدا، حسابی گیج شدم. مرتب از خودم می پرسیدم: “اگر او من هستم؛ پس من (منی که در بالا قرار دارم) کی هستم؟!”
_ چه وضعیت عجیبی! تو داشتی با چشمانی دیگر، جسمت را نگاه می کردی.
ـ بله. و احساس می کردم به دو نفر تبدیل شده ام. یکی از دو وجودم روی تختِ بیمارستان است و دیگری در بالا. و فکر می کردم چه طور چنین چیزی ممکن است! عاقبت، به یک جواب منطقی رسیدم:” فقط در یک صورت، چنین چیزی ممکن است: این که مرده باشم.” همان وقت، عمیقا درک کردم که مرده ام.
ـ با درک این موضوع، خیلی وحشت کردی؟
ـ وحشت نکردم. خیلی هم خوشحال شدم
ـ خوشحال؟
ـ خوشحال. چون فهمیدم که هنوز وجود دارم، هنوز زنده ام؛ هرچند به شکلی دیگر. چون فهمیدم که هنوز از قوه بینایی، شنوایی و بویایی برخوردار هستم، هرچند کالبد مادی نداشتم.،،،، علاوه بر این، دریافتم که مرگ، چیز خوبی است. حداقل برای من خیلی خوب بود. به سه دلیل: یکی این که از آن دردهای شدید نجات پیدا کرده بودم. (به قدری دور از درد، هر دردی، بودم که نمی توانم شرح دهم.) دلیل دیگر، آرامش عجیبی بود که داشتم.،،، و دلیل آخر: حظِ زیادی که به خاطر بی وزنی نصیبم شده بود. در آن حالت، خیلی سبک و خیلی آزاد بودم.
نگاهم به بالا افتاد و ...
و نوری عظیم را دیدم . بسیار عظیم ، طیبا و به طرزی عجیب ، سپید بود آن نور از نوع نور های عادی مثل آفتاب نبود نوری بی نهایت عالی بود نورانی تر از نور بود . می توانم بگویم انفجار سحر آمیزی از یک نوع انرژی فوق العاده عظیم بود . با آن که خیلی شدید به نظر می رسید کور کننده نبود . احساس می کردم و اطمینان داشتم که بر تمام ذرات بهشت برزخی ، سیطره دارد ......

  • روش های ارسال
  •    پیک تهران
  •    پیک سریع تهران
  •    پست پیشتاز
  •    تیباکس
  •    ویژه
  • موجود در انبار
130,000
٪10
117,000 تومان
توضیحات

کتاب آن سوی مرگ نوشته جمال صادقی توسط انتشارات معارف به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: خاطرات ، داستان,زندگی پس از مرگ

سحر، می خواهم بدانم واکنش تو،،، واکنش وجود اثیری تو در برابر جسمِ بی جانت چه بود؟ وقتی کالبدت را دیدی چه فکری کردی؟
-خوب، ابتدا، حسابی گیج شدم. مرتب از خودم می پرسیدم: “اگر او من هستم؛ پس من (منی که در بالا قرار دارم) کی هستم؟!”
_ چه وضعیت عجیبی! تو داشتی با چشمانی دیگر، جسمت را نگاه می کردی.
ـ بله. و احساس می کردم به دو نفر تبدیل شده ام. یکی از دو وجودم روی تختِ بیمارستان است و دیگری در بالا. و فکر می کردم چه طور چنین چیزی ممکن است! عاقبت، به یک جواب منطقی رسیدم:” فقط در یک صورت، چنین چیزی ممکن است: این که مرده باشم.” همان وقت، عمیقا درک کردم که مرده ام.
ـ با درک این موضوع، خیلی وحشت کردی؟
ـ وحشت نکردم. خیلی هم خوشحال شدم
ـ خوشحال؟
ـ خوشحال. چون فهمیدم که هنوز وجود دارم، هنوز زنده ام؛ هرچند به شکلی دیگر. چون فهمیدم که هنوز از قوه بینایی، شنوایی و بویایی برخوردار هستم، هرچند کالبد مادی نداشتم.،،،، علاوه بر این، دریافتم که مرگ، چیز خوبی است. حداقل برای من خیلی خوب بود. به سه دلیل: یکی این که از آن دردهای شدید نجات پیدا کرده بودم. (به قدری دور از درد، هر دردی، بودم که نمی توانم شرح دهم.) دلیل دیگر، آرامش عجیبی بود که داشتم.،،، و دلیل آخر: حظِ زیادی که به خاطر بی وزنی نصیبم شده بود. در آن حالت، خیلی سبک و خیلی آزاد بودم.
نگاهم به بالا افتاد و ...
و نوری عظیم را دیدم . بسیار عظیم ، طیبا و به طرزی عجیب ، سپید بود آن نور از نوع نور های عادی مثل آفتاب نبود نوری بی نهایت عالی بود نورانی تر از نور بود . می توانم بگویم انفجار سحر آمیزی از یک نوع انرژی فوق العاده عظیم بود . با آن که خیلی شدید به نظر می رسید کور کننده نبود . احساس می کردم و اطمینان داشتم که بر تمام ذرات بهشت برزخی ، سیطره دارد ......

مشخصات
  • ناشر
    نشر معارف
  • نویسنده
    جمال صادقی
  • قطع کتاب
    رقعی
  • نوع جلد
    شومیز
  • سال چاپ
    1401
  • نوبت چاپ
    هفتاد و هفتم
  • تعداد صفحات
    346
نظرات کاربران
    هیچ دیدگاهی برای این محصول ثبت نشده است!
برگشت به بالا
0216640800© کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به فروشگاه آژانس کتاب است.02166408000 طراحی سایت و سئو : توسط نونگار پردازش