کتاب سنگر و قمقمه های خالی

توضیحات کتاب

رمان سنگر و قمقمه های خالی نوشته بهرام صادقی، توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات فارسی, رمان ایرانی, ادبیات داستانی, داستان ایرانی

و هو الحی با کمال شعف به اطلاع دوستان و آشنایان می رساند که بهرام صادقی زنده است.

سنگر و قمقمه های خالی

بله، زنده و حی و حاضر، همانطور که بود: بلند و باریک و با چشمهای مهربان؛ اما زهرخندی بر لب. اصلا شوخی کرده است، با همه ما. مگر از پس 1346 حتی از همان 40، سال چاپ ملکوت، همین کارها را نمی کرد؛ با تو، یا با هرکس؟- پیغام می گذاشت که: «حتما حتما ببینمت، کار واجبی است.» روز و ساعت و حتی جای دقیق وعده را هم متذکر شده بود: «همان میز که سه کنج طرف راست فیروز است.» بعد هم نمی آمد. یک هفته ای هیج جا نمی آمد، گاهی حتی ماهی هیچ کس نمی دیدش. به هرجا هم که سر می زدیم، بی فایده بود. بالاخره روی در جایی پیداش می شد. می خندید. گاهی حتی سر چهارراهی و به ناگهان درنگی می کرد، چیزی یادش آمده بود، می گفت: «دو دقیقه همین جا باش، برمی گردم.» از خم کوچه که رد می شد، باز برمی گشت: «جایی نروی، ها!» نمی آمد، می دانستیم که نمی آید، اما می ایستادیم، آنقدر که به قول خودش در «سراسر حادثه». برگرفته از«یادی از بهرام صادقی» باغ در باغ (مجموعه مقالات) هوشنگ گلشیری

  • روش های ارسال
  •    پیک تهران
  •    پیک سریع تهران
  •    پست پیشتاز
  •    تیباکس
  •    ویژه
  • موجود در انبار
210,000
٪15
178,500 تومان
توضیحات

توضیحات کتاب

رمان سنگر و قمقمه های خالی نوشته بهرام صادقی، توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات فارسی, رمان ایرانی, ادبیات داستانی, داستان ایرانی

و هو الحی با کمال شعف به اطلاع دوستان و آشنایان می رساند که بهرام صادقی زنده است.

سنگر و قمقمه های خالی

بله، زنده و حی و حاضر، همانطور که بود: بلند و باریک و با چشمهای مهربان؛ اما زهرخندی بر لب. اصلا شوخی کرده است، با همه ما. مگر از پس 1346 حتی از همان 40، سال چاپ ملکوت، همین کارها را نمی کرد؛ با تو، یا با هرکس؟- پیغام می گذاشت که: «حتما حتما ببینمت، کار واجبی است.» روز و ساعت و حتی جای دقیق وعده را هم متذکر شده بود: «همان میز که سه کنج طرف راست فیروز است.» بعد هم نمی آمد. یک هفته ای هیج جا نمی آمد، گاهی حتی ماهی هیچ کس نمی دیدش. به هرجا هم که سر می زدیم، بی فایده بود. بالاخره روی در جایی پیداش می شد. می خندید. گاهی حتی سر چهارراهی و به ناگهان درنگی می کرد، چیزی یادش آمده بود، می گفت: «دو دقیقه همین جا باش، برمی گردم.» از خم کوچه که رد می شد، باز برمی گشت: «جایی نروی، ها!» نمی آمد، می دانستیم که نمی آید، اما می ایستادیم، آنقدر که به قول خودش در «سراسر حادثه». برگرفته از«یادی از بهرام صادقی» باغ در باغ (مجموعه مقالات) هوشنگ گلشیری

مشخصات
  • ناشر
    نیلوفر
  • نویسنده
    بهرام صادقی
  • قطع کتاب
    رقعی
  • نوع جلد
    شومیز
  • سال چاپ
    1400
  • نوبت چاپ
    هفتم
  • تعداد صفحات
    432
نظرات کاربران
    هیچ دیدگاهی برای این محصول ثبت نشده است!
برگشت به بالا
0216640800© کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به فروشگاه آژانس کتاب است.02166408000 طراحی سایت و سئو : توسط نونگار پردازش