در این داستان، امیر راوی داستان در خانهای مجلل در کابل افغانستان با پدرش به نام بابا زندگی میکند. آنها دو خادم هزاره (اقلیت قومی) دارند و علی و پسرش حسن از نزدیکترین همبازی امیر هستند. امیر احساس میکند برای پدرش پسری ناامید کننده بوده است. امیر و حسن بادبادکها را پرواز میدهند و داستانهایی را با هم میخوانند. اما وقتی اتفاقی ناگوار در زمستان رخ میدهد، امیر تصمیماتی میگیرد که تا سالها بعد از آن، تأثیرات عمیقی بر زندگیاش دارد.
رمان بادبادک باز نوشته خالد حسینی با ترجمه مهدی غبرائی، توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی
بادبادک باز ما را به ایامی میبرد که رژیم سلطنتی افغانستان در میان بیخبری مردم سقوط میکند و این کشور دستخوش تحولاتی میشود که تا امروز شاهد آنیم. اما در این رمان حوادث سیاسی گذرا و حاشیهای است و داستان اصلی آن زندگی دو پسر است که با هم در یک خانواده بزرگ میشوند و از یک پستان شیر مینوشند و دوستی عمیقی بینشان شکل میگیرد. ولی دنیای این دو در عین حال از هم جداست: امیر ارباب زاده است و مالک خانه و ثروت پدر و حسن نوکرزاده و از قوم هزاره و پیوسته پامال تاریخ. بادبادک باز درباره دوستی و خیانت و بهای وفاداری است. درباره علایق پدر و پسر است و تسلط پدر، درباره عشق و ایثار است و دروغهاشان، درباره دور ماندن از اصل است و تمنای بازگشت به آن. رمان در روایتی شیرین و جذاب، در گذر از مصائب زمانه جای امیدواری باقی میگذارد: بادبادک (مظهر خوبی و دوستی و رهایی) سواد و دانش و بازشدن چشم به روی جهانی دیگر، نقش قصه گویی در ایجاد تفاهم، عشق و خلاصه جلوه های گوناگون فرهنگ یک ملت زنده، نشان میدهد که به قول خودشان «زندگی میگذره» یا به عبارت دیگر، زندگی همچنان ادامه دارد.»کتاب حاضر را انتشارات «نیلوفر» به چاپ رسانده است.